رسالة على الانترنت

المزيد من المعلومات

یکی در پاره پاره کننده مجروح

پاره کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری ...

چاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک زدن. پاره کردن. دریدن. شکافتن. خراشیدن : بکردند چاک آن کیی جوشنش بشمشیر شد پاره پاره تنش. فردوسی. به آب اندرون تن در آورده پاک چنان چون کند خور شب تیره چاک. ...

Read More
معنی پاره کردن - واژگان مترادف و متضاد

دریدن، شکافتن، پاره پاره ومتلاشی کردن، درهم دریدن، پاره پاره کرد ن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن، بریدن، باریک بریدن، کندن، چاک زدن، له کردن، خرد کردن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، مجروح کردن، ازردن، با نیزه سوراخ کردن جعبه

Read More
پاره پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

پاره پاره ابری است به شکل پاره های نامنظم که به وضوح دارای نمای ژنده هستند، این اصطلاح فقط در مورد ابرهای پوشنی و کومه ای به کار می رود.

Read More
مجروح - معنی در دیکشنری آبادیس

مجروح - معنی در دیکشنری آبادیس مجروح /majruh/ مترادف مجروح: آزرده، افگار، جریحه دار، ریش، خسته، زخم دار، زخمناک، زخمی، آسیب دیده، زخم خورده، فگار، مصدوم ، ناعادل متضاد مجروح: سالم، عادل برابر پارسی: زخمی، آسیب دیده،

Read More
پاره کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Translation of "پاره کردن" into English. tear, lacerate, pull are the top translations of "پاره کردن" into English. Sample translated sentence: بعد باز در اتاق بشتاب دوید هرچه دید پاره کرد یا شکست. ↔

Read More
معنی پاره پاره لغت‌نامه دهخدا واژه ...

لغت‌نامه دهخدا. پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق .

Read More
معنی پاره لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

(زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آید بر دوخته ز ششترئی پاره . ناصرخسرو. نیست آزاده را قبا نمدی که همش پاره برندوخته اند. خاقانی . (ص ) دریده . شکافته . گسیخته . ازهم گسیخته .

Read More
ترجمیک دیکشنری تخصصی معنی پاره‌کردن ...

دیکشنری ترجمیک مجموعه ای غنی و پویا از لغات ترجمه شده توسط مترجمان ترجمیک است. دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید.

Read More
معنی پاره کردن واژه‌یاب

پاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آیدبر دوخ

Read More
معنی مجروح کردن - لغت‌نامه دهخدا

مجروح کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خسته کردن . زخم ... در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

Read More

المزيد من المعلومات

حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22.  خط الخدمة: 0371-86549132.  E-mail:[email protected]  العنوان: الرقم البريدي رقم 169 Second Avenue Avenue New Avenue: Chengzhou الصين: إحصاءات الموقع الشبكي 450001.